عاشق ترین مرد آدم بود...

عاشق ترین مرد آدم بود که بهشت رابه لبخند حوا فروخت،

حوا که بغض کند حتی خدا هم اگر سیب بیاورد،

چیزی جز آغوش آدم آرامش نمیکند...

خوش به حالت آدم...خودت بودی و حوایت...

وگرنه حوای تو هم هوایی میشد...!

وقتی سایه ها بوی انسانیت نمی دهند!

همان بهتر که سایه ای بالای سرت نباشد...

اینجابرای حوابودن...آدم کم است...

به جرم وسوسه چه طعنه ها که نشنیدی حوا....

پس از تو همه تا توانستند آدم شدند...!

چه صادقانه حواشدی و...چه ریاکارانه آدمیم...!

توآدم...من حوا... بیا جهانی دیگر آغاز کنیم...

عشق بورز...دوستم داشته باش...

تازه سیب چیده ام! حوابودن تاوان سنگینی دارد...

وقتی آدم ها برای هردم و بازدم به هوا نیازدارند...!

حوا...!

راست بگو تو مگرسیب راپوست کندی وخوردی که دنیا اینگونه پوست مارا می کند؟

هیچ کس نفهمید،

شایدشیطان عاشق حواشده بود

که به آدم سجده نکرد ...



:: موضوعات مرتبط: احساس نامه , بانوان , دیوان اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : پنج شنبه 16 / 2 / 1395
مهربانی

 

مهربانی باغ سبزی است
که از روزنه پنجره ها باید دید

مهربانم مگذار
لحظه ای روزنه پنجره ها بسته شود ♥..♥



:: موضوعات مرتبط: متفرقه , احساس نامه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : سه شنبه 12 / 2 / 1395
عشق

 

 

عشق یعنی مخاطب به مخاطب همه راردکنی ناگهان بر سر یک اسم کمی مکث کنی



:: موضوعات مرتبط: احساس نامه , 18+ , آقایان , بانوان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : سه شنبه 12 / 2 / 1395
لیلی و مجنون مدرن ...!!!

 

پس از چن وقت ديد باباي ليلي

كه سنِ دخترش گرديده خيلي!

درون خانه بوي ترشي آيد . .

خدايا.. دخترم ترشيده شايد!!

سراسيمه به مجنون زد ايميلي

نمي پرسي چرا احوالِ ليلي!؟

هنوزم عشق ليلي در دلت هست؟

هنوزم عكس او در تبلتت هست !؟

تو داماد مني من شك ندارم . . !!

نيازي ديگه به مدرك ندارم . . !!

شود اين تحفه را با سيكل هم بُرد

نيازي نيس به دانشگاه آكسفورد!

بيا تا منزلم.. مجنون ترينم . .

الهي دوريِ تان را نبينم . . !!

* * * * * * * * * * * * * *

چو كرد فكراشو مجنون زد ايميلي

پس از يك هفته به باباي ليلي . .

بگفتا چند سالي دير كردي . .

زيادي جانِ من تأخير كردي !!

نباشد در سر از ليلي هوايي . .

كه دارم چند دوستِ اجتماعي!!

زِ بس هر چيز، اين دوره گرونه

محاله زن بگيرم اين زمونه !!

كنون ظرفي بزرگ با پُستِ ريلي فرستادم..

بريز ترشيه ليلى ...
 



:: موضوعات مرتبط: احساس نامه , 18+ , بانوان , طنز , دیوان اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : یک شنبه 27 / 1 / 1395
بدون شرح

شوهر ها بهترین ادمهایی هستند که می توانید رازهایتان را با انها درمیان بگذارید
انها هرگز به هیچکس نمی گویند....

زیرا اصلا گوش نمی دهند 



:: موضوعات مرتبط: بانوان , چرند و پرند , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : دو شنبه 21 / 1 / 1395
کلاغ رو سیاه حرمم

 

کلاغی روی دیوار دور گنبد طلا، جای دوری نشسته بود 
تو دلش حسرت می خورد،
دلش می خواست مثل کبوترا باشه، جاش روی گنبد طلا باشه
دور حرم طواف کنه، نه اینکه از دور نگاه کنه
تو همین فکرها که بود ،یه کبوتر سفید، از روی سقاخونه، پر کشید به آسمون 
دور گنبد چرخی زد و دعایی خوند،
یهویی کلاغو دید، اشک روی گونه هاشو دید، حسرت تو چشاشو دید،
پر کشید به سمت اون
چرخی زد دور سرش
کبوتر سفید ما گفت به اون کلاغ سیاه:
ای کلاغ رو سیاه 
خودتو بسپار به امام رضا ع
اونوقت تو هم میشی جزیی از گنبد طلا
منم روزی کلاغ بودم
روسیاه رو سیاه بودم
دوست داشتم مثل کبوترا برم از نزدیک دیدار آقا ع
طواف کنم دور گنبد طلا
حالا شدم یکی از همون کبوترا
تو هم خودتو بسپار به امام رضا ع



:: موضوعات مرتبط: مذهبی , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : sepehr
تاریخ : جمعه 4 / 1 / 1395
" یـــا زهــــــــــــــرا (س) " ♥•٠·

 

یا علی گفتیم و زهرایی شدیم
کوثرش خواندیم و طوبایی شدیم
قطره ای از عشق او آمد به کف
ناگهان زین عشق دریایی شدیم
قطره با زهراست دریا می شود
هرچه ناپیداست پیدا می شود
یاعلی گفتیم و نورانی شدیم
فاطمه تابید و طوفانی شدیم
حضرت صدیقه قرآن است و ما
نام او بردیم و قرآنی شدیم
من ازو کسب طراوت می کنم
با وضو او را تلاوت می کنم
یا علی گفتیم و خوش نیکو شدیم
جرعه نوش جام الاهو شدیم
تا سخن از حضرت صدیقه شد
با بهشت عشق رو در رو شدیم
بزم زهرا جنت الماوای ماست
قطره ای از کوثرش دریای ماست
یا علی گفتیم و معراجی شدیم
نور زهرا بود و منهاجی شدیم

خدایا به حرمت علی (ع)عیدی شیعیان را در این عید باعظمت امسال را سال ظهور امام زمان مان قرار بده
آمین



:: موضوعات مرتبط: دیوان اشعار , مذهبی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : شنبه 3 / 1 / 1395
..

 

بعد از این خوب و بدش باشد پای خودمان

انتخابی است که کردیم برای خودمان

این وآن هیچ مهم نیست که چه فکری بکنند

غم نداریم بزرگ است خدای خودمان

بی خیال همه با فلسفه اشان خوش باشند
خودمان آیینه هستیم برای خودمان

ما دو رودیم که حالا سره دریا داریم

دو مسافر همه در آب و هوای خودمان

احتیاجی به در و دشت نداریم اگر

رو به هم باز شود پنجره های خودمان

درد اگر هست برای دل هم میگوییم

در وجود خودمان هست دوای خودمان

دوست داریم که نفهمند.. بیا بعد از این

خودمان شعر بخوانیم برای خودمان
 
 
 
 
 


:: موضوعات مرتبط: احساس نامه , دیوان اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : سه شنبه 2 / 12 / 1394
..

 

خوشا دلي که مدام از پي نظر نرود
به هر درش که بخوانند بي خبر نرود

طمع در آن لب شيرين نکردنم اولي
ولي چگونه مگس از پي شکر نرود

سواد ديده غمديده ام به اشک مشوي
که نقش خال توام هرگز از نظر نرود

ز من چو باد صبا بوي خود دريغ مدار
چرا که بي سر زلف توام به سر نرود

دلا مباش چنين هرزه گرد و هرجايي
که هيچ کار ز پيشت بدين هنر نرود

مکن به چشم حقارت نگاه در من مست
که آبروي شريعت بدين قدر نرود

من گدا هوس سروقامتي دارم
که دست در کمرش جز به سيم و زر نرود

تو کز مکارم اخلاق عالمي دگري
وفاي عهد من از خاطرت به درنرود

سياه نامه تر از خود کسي نمي بينم
چگونه چون قلمم دود دل به سر نرود

به تاج هدهدم از ره مبر که باز سفيد
چو باشه در پي هر صيد مختصر نرود

بيار باده و اول به دست حافظ ده
به شرط آن که ز مجلس سخن به درنرود
 
 
 
 
 
 


:: موضوعات مرتبط: احساس نامه , دیوان اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : سه شنبه 2 / 12 / 1394
...
تو را می خواهم برای پنجاه سالگی
شصت سالگی
هفتاد سالگی
تو را می خواهم برای خانه ای که تنهاییم
تو را می خواهم برای چای عصرانه
تلفن هایی که می زنند
و جواب نمی دهیم
تو را می خواهم برای تنهایی
تو را می خواهم وقتی باران است
برای راهپیمایی آهسته ی دوتایی
نیمکت های سراسر پارک های شهر
برای پنجره ی بسته
و وقتی سرما بیداد می کند
تو را می خواهم
برای پرسه زدن های شب عيد
نشان كردن يك جفت ماهی قرمز
تو را می خواهم
برای صبح
برای ظهر
برای شب
برای همه ی عمر
 
 
 
 
 

 



:: موضوعات مرتبط: احساس نامه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : چهار شنبه 26 / 11 / 1394
...

 



:: موضوعات مرتبط: فتوبلاگ , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : یک شنبه 23 / 11 / 1394